دستان ِ جنون ، در دهنم می رقصند !
تمام شب ، آنجا
درون سینه ی من
کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد
کسی به پا می خواست
کسی تو را می خواست
دو دست سرد او را
دوباره پس می زد
+ فروغ
نظرات شما عزیزان:
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..
تمام شب ، آنجا
درون سینه ی من
کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد
کسی به پا می خواست
کسی تو را می خواست
دو دست سرد او را
دوباره پس می زد
+ فروغ
نظرات شما عزیزان: